تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



چڵەدان
جاغِر، جاغَر، ژاغِر، ژاغَر، زاغر، شانَک، شکانَک، گُژاژ، گُژاز، گُزاز، چینەدان. (چینەدان مرغ.)
چڵەچڵ
سوزش. (زخم آتش و امثال آن.)
چڵەکه
رم، یکه، تکان، گُریز.
چڵەکیانەوه
رَم زدن، رَم کردن، واخوردن، یَکه خوردن، تکان خوردن.
چۆڵەچرا
شوله چراغ، هاله چراغ. (شاخەی درخت بلوط را مثلاً با پشت تیشه مانند مسواک می¬کوبند و برای شکار کبک مثلاً در کوه و بیابان روشن می¬کنند.)
چەپڵەڕێزان
خَنبَک زدن، خَنبَک زنان. (کف زدن در جمع)
چەڵەحان
دست¬خواهی. (هنگامی که دست کسی را به زور ببرند پارەای از کلمات رکیک مُقفَا را گوید که دستش را بدهند.)
چەڵەم
چَنبَر، چَنبَره، پَرگار. (چنبرەی گردن گاو مثلا~.)
چەڵەمه
چشنبَره، چُنبره، جَناغ، آخُر، آخور، آخورَک.
چەڵەمه شکانێ
جشناغ¬بازی، جَناع شکستن.
ڕواڵەت
رو، روی، روا، رواتی، رُخ، رُخسار، چهر، چهره...
ڕواڵەتباز
سالوس، روساز. (ظاهرساز)
ڕێڵەخۆدۆڵمە
اَکامه، لُکامه، لُکانه، آگَنج، جَرغَند، چَرغَند، چرغنده، جگرآگند، آگند، رَوَنج، زَوَنج، زَویج، زیچَک، زَنّاج، سُختو، سُغدو، مَبار، جهودانه.
ڕەزڵەپێچ
فاشرا، فاشرستین، برابران، شش بندان، هزار چشان. (به یونانی سطاریون گویند.)
ڕەشبەڵەک
سیاە و سفید.
ڕەشبەڵەک
زن و مرد. (کە در چوپی قاتی می شوند.)
ژێربووڵەو کردن
زیرخاکستر کردن.
ژێرچناکەی کەڵەشێر
دو بلگ زیرگلوی خروس.
کاکڵەشێران