تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



کنا
زن (کناچه تصغیر کنا است)
کنا!
زَنکَه (خطاب است)
کناچە
دُغد، دُخت، دُختَر (مُصَغر کنا است)
کنج
نارَس، نارسیده، کَبود
کنر
تخته ریسمانی
کنوکۆ
تَلاش، کوشش
بەلەکناچێ
زن¬خو. (مردی که کارهای زنانه بکند.)
تووکنه
سیخ پر. (بچه پرنده که تازه پر درآورده باشد.)
خاکنشین
گدا، ناچیز، خاک¬نشین.
دڵ هەڵکنیان
دل برافکندگی، دل برافکندگی شدن، دل سرد شدن.
دڵ هەڵکنیاگ
دل بر افکندە. دل سرد.
سوکنا
نشستن، نشیمن، نشیمنگاه، نشستنگاه
لوکنەت
هەڵکنیان
هەڵکنیاگ
مفعول «هەڵکەنن» بەهر سەمعنی.
ژێرلچەوکنین
لَبخند، شکرخند، نیم خند.
کاکنج
کَجومن، کاکَنج، عروس پشت پرده
کوڵکنە
کُرکینه، کگُرکین، کُلکینه (جوجه تازه پر درآورده)
تووکن
کُلکین ،پشمین ،پُرزو.
تیسکن
کلکین، کرکین، پشمین، پرزو.
جووکن
وزوزو، وزوزکُن.
زکن
شکمو، شکی، چلاس.
ساکن
نەجُنب، بی جنبش، آرام، زِیستوَر
لاکن
پَن، وَلی، لیک.
لیکن
لیرن، گلیزن، خُلُشکن.
نووکن
نِکّن، نِکّین، نکونال کن.
نووکن
نِکدار، تُکدار، نیشدار.
نکن
غَرَنگ، نکونال.
چڵکن
چرکن، چرکین، چرک¬گین، پَژگن، پَژاگن، پَژوین، فَژگن، پَژاگن، فَژگنده، فَژام، فَژغند، فَژغنده، شوخگن، شوخگین، پلید، پلشت، کرفت.
ڕشکن
رشکن، رشکگین، چرکن، شپشو.
ڕوکن
جَن، پایه، گوشه، تَنیزه، سو.
ڕکن
رَکان، آویزگن، سخت گیر.
گەلێکن
بسیاراند، خیلی هستند.