تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



سالار
سالار، سردار، سرور، مهتر، بزرگ، پیشرَو، سرکاروان، سرور کاروان، سردار سپه
سالم
سَعلَب (بیخ گیاهی است معروف، گُل قرمزی دارد)
سالک
اَشک، خداپرست (سالک طریق خداجویی)
سەلاسەی غەسالە
ماسالح
اَوراز، اَبزار، اَفزار، شَوَندان.
موسالەحە
سازش، ساختن، آشتی.
ڕیساله
فَرشیم، نوشته.
ئیتتیسال
یکدش، سنگم، سنگمبر، چسپیدن، چپسیدن، چفسیدن، شبلیدن، بشلیدن، دوسیدن، پیوستن.
تیمسال
تَندَس، تَندَسه، تَندیس، شیوه، مانند.
عاڵەم میسال
پیکرمانا، پیکران مانا (عالمی است لطیف تر از عالم اجسام که نظیر اجسام در آن موجود است)
مسال
نمونه، نموده، نمودار، مانند.
کۆنسال
کهن سال (درخت)