تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خوشیانەوه
خوشیک
مَهک. (علفی است از جنس سفتیچک، شیردار، شبیه به دُم روباه، مسهل شختی است، شیر را هم پنیر می¬سازد.)
خول
چرخ، چرخه، گیج، تاب، گردش، گردیدن.
خول خواردن
چَرخیدن، چَرخ زدن، گردیدن، گیج خوردن.
خول¬دان
چرخ دادن، گیج دادن، گیجاندن، چرخاندن.
خولاسه
ویژ، ویژه، اَویژه، بیژ، بیژه، سَره، سارا، ژاو، ناب، آمَرغ، جوهر، بی¬درد، بی¬آلایش.
خولخوله
فرنَک، چَرخوک، پَهنه. (که با انگشت چرخ می¬دهند.)
خولخوله
فروک، فرفرک، فرموک، گردنا، بادبر، بادپر، بادفر، بادافره، بادافراه. (که با ریسمان از دست دهند تا چرخ خورد.)
خوله
مخفف «خدامراد» است.
خوله
چَرخ، گَردش.
خوم
نیله، سَدوش.
خومار
خُمار، فَنجا.
خومارشکێن
سەتا، خُمارشکَن.
خومخانه
رنگرزخانه.
خومس
پنج¬یَک، پنج¬بوده.
خومەرەژه
کَرَبه، سَبزَک، بَلواسه، سَبزقبا، سَبزکَوا، سبزگَرا.
خومەشوێنه
آشوبچی، آشوبگر، شهرآشوب، شورش¬گر، شورشچی، غوغاانگیز.
خوناق
خُناک، بادزهر، زَهرباد.
خونسا
کُماسه، نَرماده.