تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خول
چرخ، چرخه، گیج، تاب، گردش، گردیدن.
خول خواردن
چَرخیدن، چَرخ زدن، گردیدن، گیج خوردن.
خول¬دان
چرخ دادن، گیج دادن، گیجاندن، چرخاندن.
قنگ خول دان
کَچول، کاچول، تیباش، غَربیله
خولاسه
ویژ، ویژه، اَویژه، بیژ، بیژه، سَره، سارا، ژاو، ناب، آمَرغ، جوهر، بی¬درد، بی¬آلایش.
خولخوله
فرنَک، چَرخوک، پَهنه. (که با انگشت چرخ می¬دهند.)
خولخوله
فروک، فرفرک، فرموک، گردنا، بادبر، بادپر، بادفر، بادافره، بادافراه. (که با ریسمان از دست دهند تا چرخ خورد.)
خوله
مخفف «خدامراد» است.
خوله
چَرخ، گَردش.
خولخوله
فرنَک، چَرخوک، پَهنه. (که با انگشت چرخ می¬دهند.)
خولخوله
فروک، فرفرک، فرموک، گردنا، بادبر، بادپر، بادفر، بادافره، بادافراه. (که با ریسمان از دست دهند تا چرخ خورد.)
گەرمەخول