پازهر، گاوسنگ، گاوزهره. (سنگی است گرد که در شکم گاو پیدا می¬شود.)

دل¬گرم، اَرمَند، اَرمنده، آسودەدل.

اَرمَندی، اَرمندگی، دل¬گرمی، آسودەدلی.

خَنجَره. (سنگی است کوچک پهلوی مزار نصب کنند به علامت اینکه مرده مرد است نه زن.)

پاخره، رَف، دا، دارافرین.

خَنجَر.

چَغدُل، چَغدوال، چَندوال، پس قراول. (ضد پیش قراول)

کَتران.

مُبار، سُختو، سُغدو، رَوَنج، زَوَنج، زَویج، زیچَک، زُنّاج، اُکامه، لُّکامه، لُکانه، آگَنج، آگَند، جگرآگَند، آغَند، جَرغَند، چَرغَند، چَرغَنده، جُهودانه. (روده ی گوسفند را با گوشت و برنج و مصالح پر کرده برای خوردن نگاه دارند.)

همگان، همگی، همه با هم.

دست و پنجە دادن، دستِ کُشتی دادن. (مقدمه ی کشتی گیری)

پهلودرد.

زَبَرجَد، (زمرد زرد)

اَدرَک، شَنگبیز، زنگبیل.

سِرکَنگَبین، سِکنگَبین

پَروَز، نَژاد نامه

روهم، سرهم، همه با هم، همه، همگی

سرجنجالی، سرگرمی

سرهنگ، سرآهنگ، پیش جنگ

پَروز، بن زاد، زادنامه، نژادنامه