تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



تار
رانش،راندن،دور کردن،دنبال کردن،گریزاندن.
تار
تار،تاره،تیر،تاران،تارون،تاریک،پشام،سیاه،درورغ.
تار
تار،رَواو،رَواوه،رَباب،شاشَک،شاشَنگ.
پێچ¬ تار
گَردئا. (چوبکی است که سیم تار به آن بندند و بگردانند تا ساز شود.)
پەنجه تار
فَروَردگان، پنجەتار، پنجەی دزدیده.
بەرچاو تاریک بوون
پیش¬چشم تار شدن.
تاران
طِهران،تهرون،تَیرون(پایتخت مملکت ایران است در ری).
تارم
دسته،بُر(یک دسته سوار)
تارم
تارم،تاره، چادر، خرگاه.
تارم
تارم،تاره،چوب بندی،خانه ی چوبی.
تارم
تارم،تاق،خَم،خَمت،خَنب،خَنبه،گنبد.
تارمایی
سیاهی،رُهو.
تارنن
رانئن،گریزاندن،دور کردن،دنبال کردن.
تارنیان
راندن،دور کردن،گریزاندن،دنبال کردن.
تارومار
تارومار ،تال و مال ، زیروزبر ،پراکنده ،از هم پاشیده (مثل:بنا یا لشکر).
تارژەن
تارزن،شاشکی.
تاریک
تاری،تارین،تاریک،تار،تیره.
تاریکەشەو
تیره شب ،شب تار ،دَیگور.
تارێخ
باس،باستان،تاریک،باز،ماه روز، مه روزه،روزمه،سال مه.
تارێخزان
باس دان،باسگیر،بازگیر،دهقان،دهگان.
تارەکا
آب ریز،آب خانه،آبگاه،دستاب،دستابه،۰جایی که برای آب در مستراح ها میسازند تا با دست از آن طهارت بگیرند).
لە تاریکیا ڕۆشنایی دین
هەوای تاریک
مزگه، هوای تیره، هوای گرفته.
ئیفتاری
شام. (آنچە با آن روزە باز می کنند.)
بەتاره
بَتاره، سَمَر، سمه، پشَنجه، کُرُند، کُرَنده، گُرَنده، گُرَنگه، گَزنده، کَزنده، غَرواشه، لیف، لیفه.
توورەکەی عەتاری
تبنگو ،تپنگو ،ککدان ،قَقَدان. (کیسه ی دوا فروشی.)
جەعبەی عەتاری
تَنَنگو، کَکَدان.
خوەش ڕەفتاری
خوش¬رفتاری... .
عەتارد
تیر، زاووش
فەتارفەتار
ریزریز، له (تکرار برای تکثیر است)
قەتارچی
الاغدار، خرکدار
مەتارە
مُرده دری، گُذاشته، به جا مانده.
وەختارێ
هنگامی، اَنگامی، دَمانی، ژمانی.
کتێوتاریخ
باستان، باستان نامه، درج دهقان
کیسەی عەتاری
تَبَنگو، تَپَنگو، کَکه دان، قَقه دان
گرفتاری
گرفتاری، دچاری