تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



بارەبەر
بهرەبر، بخش بر، هم بخش، انبار.
بارەقەڵا!
آفرین!، اَفرا!، فَریش!، زِه!، چَنانهَن!، بَەبَه!، اَنوشه!، خوازه!، آخ!، آباد!
بارەچه
بهره، درآمد.
بارەکی
بارَکی، پالانی، اُلاغ بار، اُلاغ بار، اُلاغ پالانی.
باوەپیاره
بَخنو، پَداندَر، پدراندر، ناپدری.(شوهر مادر )
بسماره
کَژدَمَه، خوی درد، میخچه.(زخمی است ریشەدار کەدر انگشتان دست و پا بەهم می رسد.)
بنارس
بنارس.(پارچەای است نخی خیلی نازک.)
بوخاری
آلاوه، بخاری.
بوخاری فەرەنگی
آلاوه، بخاری فرنگی.
بژاردنەوه
خواب گفتن، بازگفتن خواب.
بژاره
وجین، خودخاراندن، خودجُستن، خودجویی.
بژاره
بژاره
پَچو، نورَند، وَستی، دازه، پایخوان، همیراز.
بژارکردن
وجین کردن، خاراندن.(شپش جویی مرغ مثلاً خودش را.)
بژارکردن
پازش، پَرخَو، فَرخَو، خَتارکردن، خشارکردن، خَشارەکردن، خَشاوەکردن، وجین کردن.(پیراستن زمین یا باغ از گیاەهای هرز تا زراعت درست نشو نما کند.)
بکارەت
دُختری، دُختره، دوشیزگی.
بگاردن
گُذراندن، اَنجام دادن.
بگاردن
گُذراندن، گذرانیدن. (شاهد مثلاً.)