تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



ناخوون وشتر
سُوَل، ناخن شُتُر.
ناخوونە
ناخُنه. ( گوشتی است که در گوشه ی چشم پیدا می شود.)
ناخوونە
ناخُنَک. ( قسمتی از بافته است.)
ناخوونەک
ناخُنه. (علتی است که در چشم پیدا می شود.)
ناخوونەک
تُنبَک. ( با دو انگشت چیزی را برداشتن)
ناخوەش
مار، بیمار، مُده، خَسته، ناخوش، ناساز، دردمَند، دردناک، درددار.
ناخوەش
شبست، ناگوار، ناپَسَند.
ناخوەشی
ناخوشی، بیماری، مُدَگی، خَستَگی، دردمندی.
ناخوەشی
ناخوشی، سَختی، تنگنا، تَنگ دستی.
ناخڵاف
سَویس،سَیوسَت، ناگاه.
ناساختە
ناساخته، درست نشده.
نەواخت
نَواخت، نَوَرد، جُفت، جور، تا، لنگه، مانند، همتا، هَمتوس.
هاونەواخت
لنگه، نَوَرد، هَمتا، هَم توس، هَم رنگ، درخور.
هەواخوا
هواخواه، کمک، دوست. (طرفدار)
هەواخوەر
باغر، بادغَر، بادخور، بادخَن.
واخوا
واخواه.
واخوایی
واخوێن
واخوان، همخوان، بازخوان. (کسی کەبا آواز خوان همنوا باشد.)
پاخلیسکیان
پا لغزیدن، لَغزیدن.