تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



مردن و سووتان
مرووچە
مورچه، جوش آهسته آب، مورمور بدن، خارخار
مرووچە کردن
مورمور کردن، نرم جوشیدن آب
مروویژ
مورچه
مریشکێ کووڤی
پرندەای شبیه مرغ که اهلی نمی شود
مشوورخۆری
سرپرستی و اداره کردن
مل لەمووباریکتر
کنایه از آماده برای فرمانبرداری
مناڵ بوون
کودکی
زادن، بچه آوردن
مووبەق
آشپزخانه
مووبەموو
کنایه از جستجوی دقیق
مووتاب
موتابچی