تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



نووینک
آینه
ماده گاو سه ساله
نووینە
نماینده
نوچ
خم، خمیدن
لالهٔ برهم آمده
تلو، سکندری
گوشهٔ لحاف و قبا و...
نه، خیر
نوچانەوە
خم شدن
تاشدن
نوچک
نوک بالای هرچیز
مشت
نوچکەبردن
تلوخوردن
نوچێ
تازەساز
نوچەش
نخستین فرزند
نوڕ
وارونه
تهی، توخالی