تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دەست و مست
کنایه از اقدام شخص بدون اتّکا به دیگران
مست
مشت گره کرده
پرمشت
کف دست
مست لێ داگرتن
مست گرتنەوە
دست پهن کردن برای گرفتن چیزی
مستاخ
جای در آفتاب گذاشتن میوه
مستە
نوعی نان گرده
مستەکۆڵە
سقلمبه
مشت گره کرده
دەستەمستە
دستگیرهٔ خیش
زمستانین
لباس و آذوقه زمستانی
شمستی
هندوانه
کاڵەمستانە
نوعی بازی در شب نشینی
کاڵەمستێ
نوعی بازی در شب نشینی
کاڵەمستێنە
نوعی بازی در شب نشینی