تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



قرچاننەوە
دوا گذاشتن برای قطع خونریزی
قرچک
آستین
قرچیان
نگا: قرچ هەڵاتن
گداختن روغن برآتش
قرچەشکێن
نیمکوب ساقه های غله در خرمن کوبی
قرچەقرچ
«قرچه» بسیار
قرچەڵۆک
زن لاغر مردنی
لچ هەڵقرچان
کنایه از اظهار ناخشنودی
لچ هەڵقرچاندن
کنایه از اظهار ناخشنودی
نوقرچک
نیشگون
سقلمه
هەڵقرچان
برآتش تفیدن
ترنجیدگی، از شدت گرما چروک برداشتن
هەڵقرچاندن
برآتش تفانیدن، ذوب کردن روغن
چین و چروک دادن
هەڵقرچیان
برآتش تفیدن، ترنجیدگی، از شدت گرما چروک برداشتن
هەڵقرچیاگ
روغن تفیده، ترنجیده، چروکیده