تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دادووران
بهم دوختن
دادوورانن
بهم دوختن
دادپرس
کسی که به شکایات دیگران می رسد
دادڕین
دریدن، پاره کردن
دادۆشین
تا قطره آخر دوشیدن
کنایه از سواستفاده دغل دوستان
دادۆک
دایه