تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



سەرخۆ
آزاد، مستقل
آرام
قرخۆ
پیرمردی که گلویش خرخر کند
لسەرخۆ
شکیبا
آهسته و آرام
مەخۆ
نخور
ناخۆ
تا چنین است
که اینطور
چطور مگر؟
نیشخۆ
پس چطور، آری چنین است، مبادا، وگرنه، مخور، به همین ترتیب