تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خونج
گُنجایش
خونجان
گُنجایش
خونجانن
گُنجانیدن
خونجگا
گُنجایشگاه
خونجیلانە
کوچولوی دوست داشتنی
خونجیلە
کوچولوی دوست داشتنی
خونچیلانە
کوچولوی دوست داشتنی
خونچیلە
کوچولوی دوست داشتنی
خونچە
غُنچه
خونکار
فرمانروای بزرگ
گۆڵ خونچە
غنچهٔ نیم شکفته
ئاخوند
آخوند
تێخونجان
با فشار گنجانیدن
ناخوندە
بیسواد
ناخونە
از بیماریهای چشم
تار بی پود در کنارهٔ بافت
ناخونەک
خوردن از چیزی بدون اجازه، ناخنک
از بیماریهای چشم، تار بی پود در کناره بافت