تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



هەڵایسان
برافروخته شدن
کنایه از آشوب بپا شدن
هەڵبرنگان
بند آمدن باران
هەڵبرژیان
از گرما به ستوه آمدن، سوزش در پوست احساس کردن، خون بند آوردن و مرهم بر زخم گذاشتن
هەڵبرینگان
نگا: هەڵبرنگان، بند آمدن باران
هەڵبورونگان
بند آمدن باران
هەڵبڕان
بریده شدن با تیغ
جدا شدن
بلند شدن به وسیله دیگری
هەڵبڕیان
بریده شدن با تیغ، جدا شدن، بلند شدن به وسیله دیگری
هەڵتروشکان
چمباتمه نشستن
هەڵتروشەکان
چمباتمه نشستن
هەڵترەکیان