تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دادوفوغان
فریاد و فغان
دادووران
بهم دوختن
داردان
انبار هیزم
نهالستان
به دار آویختن، دار زدن
دارقەپان
چوبی که قپان را بدان وصل می کنند
دارڤان
کسی که کارش قطع درخت است
کسی که در بالا رفتن از درخت مهارت داشته باشد
دارکەپێچان
کنایه از لاغر مردنی
دارۆخان
نام روستایی در کردستان
دارەوان
کسی که در بالا رفتن از درخت مهارت دارد
دارەپیچان
دالان
دازان
خوش نیامدن از کسی
داسەکنان
آرام گرفتن
داشڵیقیان
له شدن