تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



ێن
ننده. (یای سبک با نون علامت فاعل متعدی است: «فڕین, لەوەڕێن»:پراننده، چراننده
بسێنەوە
هَمگَر، هامگَر.(کسی کەجواب نوحەخوان یا آوازخوان را بدهد.)
بمسێنەرەو!
بازم خَرید!، بازم بخَرید، مرا باز بخَرید!، بازَم خَر!
بملاوێنه!
بنوازم!، بنوازیدم!، مرا بنواز!
بمێنه!
بمان!، بزی!
ترخێنه
ترخینه، ترخانه، ترخوانه، آش شلغم. (آشی است از شلغم نخشکیده می سازند.)
ترخێنه
ترخینه، ترخانه، ترخوانه، آش شلغم. (آشی است از شلغم نخشکیده می سازند.)
جەمام شکێنی
از بند درآوردن، گرداندن، گردش دادن، آسایش شکنی، خستگی شکستن، از خستگی در آوردن.
ختکێنه
آغالنده، فژولنده، برانگیزنده، شورنده.
خلێنەوبلێنه
ساخت و پاخت.
خومەشوێنه
آشوبچی، آشوبگر، شهرآشوب، شورش¬گر، شورشچی، غوغاانگیز.
خوێناو
خوناب.
خوێناوه
خوێناوڵین
خون¬آلود.
خوێناۆه
خونابه، سرشک. (لعاب قرمزی که از درخت توت مثلاً می¬آید.)
خوێنبایی
خون¬بها، سربها.
خوێنبەس
خون بستن. (جلوگیری از آمدن خون.)
خوێنبەس
خوێنخوا
خون¬خواه، خون¬رَس.
خوێنخوره
تَر خون، خون¬خواه، خون¬ریز، آدم¬کش.
خوێنڕەس
خون¬رس، خون¬خواه.