تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پسکیان
بدوازه کردن، نرم¬نرمک رفتن.
پسیان
سست شُدن، پَست شدن، خَمیدن، خوابیدن. (خمیدن مرغ ماده برای نر مثلاً.)
پشیان
پاشیده شدن، شپیخته شدن، اشپوخته شدن، پشَنجیده شدن.
پف¬دریاگ
پف داده شده.
پف¬پیاکردن
همه را خوردن. همه را بردن.
پلیان
غَلتیدن، گَردیدن، تَلیدن، تلو خوردن.
پلەترازیان
سُست شدن، پشیمان شدن، پله از جا درآمدن.
پلەترازیان
اَنگُشت رها شدن، اَنگُشتَک در رفتن، تلنگ در رفتن. (غفلتاً گلوله از بین انگشت رها شدن.)
پلەنیان
آغالیدن، اغاریدن، برانگیختن، شورانیدن، فژولش.
پووش دیان
خلاشه، دندان پَریز، دندان آپریز، دندان بَریز، دندان پَریش، دندان آپریش، دندان فَریش، دندان آفریش، دندان فَریز، دندان آفریز، دندان کاو.
پوویان
پودَن، پوسیدن، پوسیده شدن.
پچڕیان
تیکه شدن، پاره شدن، گسیخته شدن.
پڕتافیان
گُریختن، دَویدَن، شتافتن.
پڕمەی گریان
توف گریه.
پڕووزیان
خنجیریدن، پَخسیدن. (سوختن پشم، مو و امثال آن.)
پڕووسقیان
بُریدن، بُریده شدن. (بُریدن شیر مثلاً که فاسد می¬شود.)
پڕووسقیان
پریدن، سفید شدن. (رنگ چهره از ترس مثلاً.)
پڕووکیان
بریدن، بریده شدن. (بریدن روده از مشقت مثلاً.)
پڕچیان
گُسیختن، گُسیخته شدن، پاره شدن.
پڕیان کردگەسەو
آغالیدەاند، پُر کردەاند. (فلان کس را.)