تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دانیان
نشاندن، برپاداشتن. (ستون، دیوار و امثال آن.)
دانیانەوە
دام گستردن.
داونیانەوە
دام گستردن.
داوەشیان
کاشتە شدن، افشاندە شدن. لِه شدن، پارەشدن.
داوەشیان
کاشتە شدن، افشاندە شدن. لِه شدن.پارەشدن.
داوەشیاگ
کشتە شدە، کاشتە شدە، افشاندە شدە، لِه شده.
داوەشیاگ
کِشته شده، کاشته شده، افشانده شده، لِه شده.
داپسیان
پُشت دادن، پَست شدن، سست شدن.(مرغ ماده مثلاً برای مرغ نر)
داپڕووسقیان
داپڵۆسکیان
داچۆڕیان
داچەقیان
داڕزیان
فرو ریختن، از هم ریختن، فَرکَندن، فَرسودن، پوسیدن.
داڕزیاگ
فرو ریختە، لە شدە.(گوشت مثلاً.)
داڕزیاگ
فَر کَنده، فَرسوده، فروریخته، از هم ریخته.
داڕوخیان
رَخیدن، فرو ریختن، ریزش کردن.
داکاسیان
آرام گرفتن.