تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دامرکیان
آرام گرفتن، آسودن.
دامەرزیان
بَند شدن، ایستادن، پابَرجاشدن، استوارشدن، دست به کارشدن.
دانیان
نهادن، نهشتن، نهستن، گُذاشتن، گُذاردن.فروگذاشتن،نشاندن، نشاستن، نشانیدن، نشاختن،
دانیان
نشاندن، برپاداشتن. (ستون، دیوار و امثال آن.)
داوەشیان
کاشتە شدن، افشاندە شدن. لِه شدن، پارەشدن.
داوەشیان
کاشتە شدن، افشاندە شدن. لِه شدن.پارەشدن.
داپسیان
پُشت دادن، پَست شدن، سست شدن.(مرغ ماده مثلاً برای مرغ نر)
داپڕووسقیان
داپڵۆسکیان
داچۆڕیان
داچەقیان
داڕزیان
فرو ریختن، از هم ریختن، فَرکَندن، فَرسودن، پوسیدن.
داڕوخیان
رَخیدن، فرو ریختن، ریزش کردن.
داکاسیان
آرام گرفتن.
داکوتیان
کوفتە شدن، کوبیدە شدن.