تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



گیریان خوەشی
شکرریزی، شکرریز، گریان شادی.
گیریاگ
گرفته. گرفتار، گرفتەشده.
گیرە
گیرە
پل، اَشکَلَک. (اشکلک خیمه)
گیرە
لیره. (لیره ی انگلیسی یا لیره ی ترکی)
ئاوگیری
آبگیری، آب گرفتن. (آب گرفتن از فولاد مثلأ.)
ئاوگیری
آب گیری. (اندازەی آبگیری چاه، کە چە مقدار از آن آب می گیرد.)
ئاگرگیرە
آتش گیرە، پد، پود، پودە، پد، پود، فروزینە.
بارگیری
بارگیری، باربندی، بارکردن.
بنگیری
جُستن، یافتن، پَیداکردن، سُراغ.
بگیران
گُذاشت، جا گُذاشت، فرو گذاشت، فراموش کرد. (ماضی است.)
بگیرانن
گذراندن، گذرانیدن.
بەرگیری
جلوگیری، پییش¬ بندی.
تێگیریان
گیر کردن. (چیزی توی چیز دیگر گیر بکند.)
تێگیریان
تَنگی، تُنگنا، سَختی.
جفتگیری
جفت شدن، پیوستن، به هم چسپیدن. (جفت شدن طیور و حیونات مثلاً.)
جڵەوگیری
جلوگیری پیش¬بندی.
حیز¬بگیرکێ
خیز¬بگیر، خیز¬گیر، خیرەگیره، گزیده. (بازی بچەها است شبیه به «بقچەگردان» که به جای بقچه دیگری می¬خواهد افراد حلقه را با دست بزند.)
خۆگیری
خوگیری، خودداری.
داگیرکردن
گرفتن، زوربگیرکردن، بردن.
داگیریان
بوژ، گرفتگی، سنگین شدن.(ازاثرتب مثلاَ)
داگیریاگ
بوژیدە، سنگین.
دڵگیری
دل گیری، دل گرفتگی، دل گرانی، اَندوه، رَنجش، دل رنجی.
دەسگیران
دست گرفتن، دست بوسی، نامزدی، نامزد کردن، کنغاله، خواستگاری.