تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



گیرکردن
حیز¬بگیرکێ
خیز¬بگیر، خیز¬گیر، خیرەگیره، گزیده. (بازی بچەها است شبیه به «بقچەگردان» که به جای بقچه دیگری می¬خواهد افراد حلقه را با دست بزند.)
داگیرکردن
گرفتن، زوربگیرکردن، بردن.