تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



کەڕ
کَر، شَوا، نَشنَوا، ناشنوا، کَلیاوه
کەڕی
کری، شواییف نَشنوایی، ناشنوایی
کەڕیڵ
کَر، نشنواّ بی گوش، گوش بریده
کەڕێفە
کَرِه، بوزَک، بوز، کَپَک، (بلخی است سبز رنگ روی نان و چیزهای نمناک می نشیند)
کەڕە
کَرَه (شیر با ژک روی آتش می گذارند مانند پنیر بسته می شود)
کەڕە
کَره، کلیاوه، (با های عهد)
کەڕەنا
کَرَّنای، کَرَّنا، خَرنای، نای، نای رویین
کەڕەواڵە
کگَرَّک، کَراک، کَرجَفو، وَشم، وَتَک، وَرده، وَردیج، وَرتیج، وَلَج، بودنه (ترک بلدرچین گوید)
کەڕەپۆ
بَلاج، کَوشلان، هیرون، لوی، لوخ، لُخ، کُخ، کوخ (لوخ را به عربی قصب گویند که ره حو ثمر لوخ است که با دست شیت کرده و با ساروج مخلوط می کنند)
کەڕەک
کَپَنَک، بَغتاق، بَغَلتلاق، لَباچه
کەڕەکیفە
اور، اُرغ (کرّ ای که روی مغز پسته و گردو و بادام می نشیند و آن را تلخ و تند و فاسد می کند)
بەچکەڕیوی
بچەروباه.
مەمکەڕەش
سیه پستان. ( زنی که به هر بچه ای شیر بدهد می میرد.)
ناوکەڕێش
پُشت ریشه، افگاری، اَوگاری. (اسم مرض است.)
ناوکەڕەشە
شیرین هسته، هستەی شیرین.
ڕیکەڕیک
ریک ریک.