تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پسکه
آهسته، نرم¬نرمک. (آرام راه رفتن شکارچی مثلاً برای شکار.)
پشت¬گوێچکه
پُشت گوش.
پشت¬گوێچکه خستن
پووکه
گریه. (گریستن آهسته)
پیتۆکه
آغەجواش. (آقجەباش علفی است معروف خوراکی و اصل لفت ترکی است.)
پیزۆکه
پێچکه
چرخ، غَلتَک.
پێچیلکه پیا
به او درآویخته، به او گلاویز شده.
پەترشکه
دوزه، سنگَگ، شَگَک، اَجهَره، أدهَجا، سَرواله. (خاری است که به لباس و گیوه می¬چسپد.)
پەرێکه
پَری، پَریروز.
پەسەرپێرارەکه
پَس پیرارسال.
پەسەرپێرەکه
پس پریروز.
پەلکه
چُغد، چَغَند، گیس، دُنبوقه.
پەلکه
کَرج. (بند قبا و پیراهن و امثال آن.)
پەنجەرەی شەوەکه
غَلَبکن، غَلَبکین، بالکانه، بادکانه، آژگن. (درِ مشبک خواه آهن یا چوب.)
پەوکه
برای آن، از بهر آن، از آن رو.
پەپکه
چونه، گُنده، گرده، گردکه، چَنبَره، چَنبَرک.
پەڕەکه
پەینکه
پَرسُم. (آردی که بر سفره پاشند تا خمیر به آن نچشپد.)