تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



چەسبان
چەسپ
چسپ، کَبد، کَبدا، کَبید، بَیرزه. (خمیری که بدان چیزها چسپانند.)
چەسپان
چست، فرز، چسپان، چابک، چالاک.
چەسپانن
چسپاندن، چسپانیدن، شلانیدن، بشلانیدن، دوسانیدن.
چەسپنه
چسپنده، چسفنده، چفسنده، شبلنده، چفسنده، بشلنده، دوسنده.
چەسپنەگی
چسپندگی، چفسندگی، شبلندگی، بشلندگی، دوسندگی.
چەسپیان
چسپیدن، چپسیدن، چسفیدن، چفسیدن، شلبیدن، بشلیدن، دوسیدن.
چەشانن
چَشاندن، چَشانیدن.
چەشتن
چَشیدن، مَزیدن، مَزه کردن.
چەشمه
چشمه، زَهه، زَه، زهاب، سرچشمه.
چەشمه
آب¬ریز، آب¬دست، جایی، کنار آب.
چەشمەناز
چشم¬انداز، دیدەگاه.
چەشن
جور، نَورَد، مانند، پام، فام، همرنگ، هم¬نواخت.
چەشنی
چاشنی، تَرقُه.
چەشنی
چاشنی، مزه، خوَر.
چەشنی
چەشه
چَشه، مَزه، چَشش. (چشیدن چیزی برایمتحان)
چەشه
چَشته، گَزک. (طعمەای است برای جانوران می¬اندازند.)
چەشه خوەره
چَشت، چَشته خورَه، گَزگ خوره. (جانوری که چشته خورده باشد.)
چەشه خوەره کردن
چَشته خوره کردن. (شکار یاد دادن به تازی یا باز مثلاً به وسیلەی جانور دستی یا مرغ خانگی.)