تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



چل
چل، چهل.
چل
چل، نادان. (چل و ول)
چل¬مێرده
اَهرم.
چلانن
درست کردن، راست آوردن، آماده کردن، ساز کردن.
چلانن
چلاندن، چلانیدن، شلاندن، شلانیدن، مالیدن، مشتن.
چله
چله، چهله.
چله ورچ
چلەی خرس. (25 روز اول جدی بگذرد، خرس به سوراخ می¬رود، 25 روز به اول حمل بماند از سوراخ بیرون می¬آید، چهل روز ماندن او را در سوراخ «چلەخرس» می¬گویند که سختی زمستان همین چهل روز است.)
چلووک
فَژگن، پَژگن، چرکن، چَرب.
چلۆن؟
چلیان
درست شدن، راست آمدن، ساز شدن.
چلیان
پا اُفتادن، پیش¬آمد کردن.
چلەبووچک
چلەی کوچک. (از دهم دلو تا اول حوت.)، چله دوم.
چلەخانه
تک¬خانه، چلەخانه.
چلەدار
چلەدار. [بچەای که چهل روز از عمرش نگذشته باشد.)
چلەی کەوان
چلەی کمان.
نەچلیان
درست نشده، درست نیامدن، نَگُنجیدن، راست نیامدن.
چیچلەمەجان
آرغُشتَک. (بازی¬ای است که بچەها و دخترها چُنباتمه می¬رقصند و کف می¬زنند و چیزهای می¬گویند.)
چەچله.
مصغَر «چەچ» است.