تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پرزه
پُرزه، پُرز، کُلک، ریزه.
پرزۆڵ
پُرزه، پرزک، ریزه، کم، زواله. (چیز ناقابل از خمیر مثلاً.)
پرس
پُرسش، کنگاش، پژوهش، جُستجو.
پرسا
پُرسا، جُویا، پَژوه، پُرسَنده.
پرسا
پُرسش، پُرسه.
پرسانه
زاریانه. (چیزی که تعزیه کنان برای اهل عزا می¬آرند.)
پرسه
پُرسه، پُرسش، سوک، زاری، زاریانه، سوگواری، ماتَم.
پرسه
پُرسه.
پرسین
پُرسیدن، جویا شدن، پَژوهش، پَژوهیدن.
پرشنگ
پرشه، جرقُه، خُدره.
پرشه
پِشه. (پشەی آب مثلاً.)
پرواتن
خورد کردن. (نان مثلاً.)
پروانَن
پلاندن، پُرزاندن، مالاندن، پساییدن، پساویدن، مالیدن، پلاندن. (گِل از لباس با انگشتان دست مثلاً.)
پرووش
خُدره، اَخگر. (دانەی آتش)
پرووشه
دانەدانه. (آهسته باریدن برف¬ریز.)
پرووشەپرووش
دانه دانه. (آمدن برف به طور آهسته و دانه دانه یا آمدن سرماریزه)
پرووکه
دانەدانه. (آمدن سرماریزه یا برف به طور آهسته و دانەدانه.)
پرووکیاگ
بُریده، بُریده شُده.
پرووکەپرووک
فنگ فنگ. (گریەی آهسته)
پرویاک
پرویده، پلیده، مالیده.