تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دەماخ پروانن
دماخ مالاندن، افسردە کردن.
لووت پروانن
اَفسردن، اَفسرده کردن، دَماغ افسردن.
پرواتن
خورد کردن. (نان مثلاً.)
پروانَن
پلاندن، پُرزاندن، مالاندن، پساییدن، پساویدن، مالیدن، پلاندن. (گِل از لباس با انگشتان دست مثلاً.)
هەڵپروانن
مالاندن، خورد کردن. (نان را با دست خُرد کردن مثلاً)