تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دەماخ پروانن
دماخ مالاندن، افسردە کردن.
لووت پروانن
اَفسردن، اَفسرده کردن، دَماغ افسردن.
پرواتن
خورد کردن. (نان مثلاً.)
پروانَن
پلاندن، پُرزاندن، مالاندن، پساییدن، پساویدن، مالیدن، پلاندن. (گِل از لباس با انگشتان دست مثلاً.)
پرووش
خُدره، اَخگر. (دانەی آتش)
پرووشه
دانەدانه. (آهسته باریدن برف¬ریز.)
پرووشەپرووش
دانه دانه. (آمدن برف به طور آهسته و دانه دانه یا آمدن سرماریزه)
پرووکه
دانەدانه. (آمدن سرماریزه یا برف به طور آهسته و دانەدانه.)
پرووکیاگ
بُریده، بُریده شُده.
پرووکەپرووک
فنگ فنگ. (گریەی آهسته)
پرویاک
پرویده، پلیده، مالیده.
پرویاگ
خورد شده، تریت شده، تَرید شده، تلیت شده.
هەڵپروانن
مالاندن، خورد کردن. (نان را با دست خُرد کردن مثلاً)
پرووشەپرووش
دانه دانه. (آمدن برف به طور آهسته و دانه دانه یا آمدن سرماریزه)
پرووکەپرووک
فنگ فنگ. (گریەی آهسته)