تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



قوڵوممە
شبست، شبشت، زُمُخت، ناگوار (کاری که بر خاطر سخت باشد)
قوڵوومە
کَلَند، کُلَنبَه، قُلُنبَه، ناهَموار، ناتراشیدَه (سنگ ناهموار مثلاً)
قوڵەقوڵ
قُلقُل، غُلغُل
قەوڵانن
لچ هەڵقوڵتانن
ریغ، لَب غُنچەکردن. (بەعنوان نَفی یا تَمَسخُر)
مارتووڵە
مارتوله، ماربچه، بچه مار.
مارتووڵە
کرم. (کرم معده)
مازووڵی
زَبهیدگی، از کار ششدن، بیکاری، بیکر شدن، کنار گرفتن، کنار گیری.
مازووڵی کێش
زَبهیده کَش، بیکاری کَش. (کسی که در معزولی کاردار، مودت را از دست ندهد)
ماچە ئوڵاخ
اَتان، ماده اُلاغ، ماچه اُلاغ.
مساقوڵی
موورگە کەوڵە
زاغوک، زالوک، غالوک، غابوک، زَواله، ریگ.
مەزهەروڵڵا
خداجَه، خواجه. ( یعنی محل جهیدن خدا، مانند باجه: یعنی محل جهیدن باد، که به کردی «واجه» می گویند، به همین مناسبت اولیای اللّه و پیران ارشاد و بزرگان اسلام و داعیان به سوی خدا را خواجه گفته اند و آن غیر از خاجه و خوجه است که اولی به معنی مظهر خاج است که بر مسیحیان اطلاق می شود و دومی به معنی مظهر خوی است که بر کلیمی ها اطلاق می گردد.)
ناکوڵۆکار
ناتراشیده، ناهموار، قُلُمبه، کُلُنبه، پُک و لُک، زُمُخت، خَر. ( خَرسَنگ، خَراَمرود)
نەجووڵیان
نَجُنبیدن، ایستادن.
نەکوڵیاگ
بَشمه، خام، نپُخته، ناپُخته.
هاووڵاتی
هَمشَهری.
هاوڵە
آبله، آنَک، اینُک.