تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



شیروایی
شیربها، شیربهایی
شیرین زوان
شیرینی خواردن
شیوارە
ستاک، رَستاک، لاکَش
شێوانن
شولاندن، آشفتن، آشوب برپا کردن، شورانیدن
شێوانن
شیواندن، شیوانیدن، شیبانیدن، شورانیدن، آشوردن، برهم زدن، درهم ساختن، آمیختن
شەرواڵ
شروال، پانتول
شەوارە
بَرَنج، شَباره (مرضی است عرض چشم می شود که ضاهراً عیبی ندارد و چیزی را هم نمی بیندو اما مانند کور راه می رود)
شەوان
شَبان، شَوان، شب ها
عنوان
سَجا، سَرنامه، سرنوشت، برنامه، وَرنامه، (عنوان نامه یا سر پاکت، فدایت شوم، جناب، مثلاً)
عوزرخوایی
پوزش، بهانه گویی، پوزش خواهی
عەوام
بامی، ناخوانده، جندال (جمع به معنی مفرد است)
فتوانووسین
دینادان، وَچَرنوشتن، رَوادادن
فتوانویس
دینانویس، وَچَرگر، وَچَرگو، دادستان
فوارە
فَغّاره، فَغواره (فغ به معنی بت است یعنی: بت مانند)
فەقحەوان
کوبل، اکحوان. (نوعی از بابونە است.)
فەیز خوایی
خَورَه، فر (با زا< سبک)
قواقو
غَواغَو، غَوغا، هَنگامه، غُلغُله، قالمَقال، دادوبیداد