تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دواییهاتن
ئاوایی
آبادی، آبادانی، آبدانی، لاد، دە، دهکدە.
بازیهەوایی
بادبادَک، بادبَرَک، بادبَر، کاغذ باد.
بوایی
می بودی، بودی.
بڕوایی
گرایش، آوردن، یاری کردن، وَچَردادنِ.(دلش وَچَر نمی -دهد، دلش نمی گراید، دلش نمی آرد، دلش یاری نمی کند.)
بێ¬دوایی
بی¬پایان، بی¬انجامی.
بێ¬نوایی
بی¬نوایی، بی¬چیزی.
خوێخوایی
شَله، خن¬خواهی.
دادخوایی
دادخواهی.
دڵ گەوایی دان
دل گواهی دادن، گواهی دادن دل.
دڵنەوایی
دل نوازی، دل داری، دل جویی، مهربانی، نوازش.
ساوایی
سایایی، پَرماس، پَرواس
شیروایی
شیربها، شیربهایی
عوزرخوایی
پوزش، بهانه گویی، پوزش خواهی
فەیز خوایی
خَورَه، فر (با زا< سبک)
لاروایی
سَنگَمبَر. (حیوانی را مثلاً. چند نفر می خرند، بعد تقسیم می کنند)
نادوایی
همیشه، ناگسیختگی.
نانەوایی
نانوایی، نان پَزی.
نەژنەوایی
نشنوایی، ناشنوایی، شوایی، کری، کَلیاوَگی.
هەڵوایی
قهوەای. (رنگ حلوایی)