تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



زات واجب
دریا، دریای بیکران.
واجب
سَمناک، سَنگول، بایسته، بایست، بایا، دَربا.
واجب
بوباش، گروَر، جاوید. (ضد ممکن)
واجیبولوجوود
خدا، بوباش، فَرتاش، نوتاش، نَراک.
خواجه
خواجه، پیر، بزرگ، خُداجَه.
خواجه
خواجه، کَرزه، اَخته، لالەسرا. [غلام گُند بریده یا مادرزاد.)
خواجه بێدارکون
خواجه بیدار کُن، دَرچَکُش.
خواجەنشین
پاخره، رَف، دا، دارافرین.
دواجار
سپس، پس ازآن، آن گاه، زان سپس.
دواجەنگ
چَغدُل، چَغدوال، چَندوال، پس قراول. (ضد پیش قراول)
مواجب
ڕاستاد، وَرَستاد، دَرَشتاد، ماهیانه، سالیانه، جیره.
ئیزدیواج
هاجوواج
هاژ، هاژو، هاژه، واله، سرگشته، هاژواژ، آج واج، تیب و شیب.
ڕەواج
روا، سره. روایی، برَو. نماک، زیبایی.