تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



مشت
مُشت، دومُشت.
مشت
خَو، مُشت.
مشت
اور، مُشت.
مشت گرتن
مُشت گرفتن، توی مُشت گرفتن.
گوێ لە مشت
خوش باور، گوش در مشت. (کسی کەهر کس هر چەبگوید بشنود.)
مشتاق
آرزومند، تاسه خوار.
مشتوماڵ
مُشتمال، مالش، چلاندن.
مشتومڕ
اُشتُلُم، شُتُلُم، شالَهنگ.
مشتە
مُشته، فَلخَم، فَلخَمه، فَخلَم، فَخلَمه، چَک. ( چک حلاجی)
مشتە
مَشته، دَسته.
مشتە
مُشته. ( مشته ی کفشگران )
مشتەری
خَریدار، بستان.
مشتەری
زَوَش، زاوش، هورمز، اورمُز، اورمُزذ، خُسپی، بُرجیس. ( ستاره ی ششم )
مشتەرەک
سَنگم، سَنگَمبَر.
مشتەکۆڵ
مشت.
دەسومشتاق
دست کشتی. (در مقدمەی کُشتی)
دەسەمشتە
دستە نیام.
قولەمشتێ
تومشتی (به معنی مصدر و مفعول: محرمانه چیزی تو مشت کسی گذاشتن)
کاڵەمشتێ
کچه بازی، مشت بازی (چیزی از پشت توی مشت می گذارند و هر دو مشت را جلو می اندازند تا حریف بگوید در کدام مشت است)
خەت ناومشت
هَبَک¬کُشه. (کشەهای هَبَک)
لامشت
خَو.
ڕەمشت
رَمش، رَمشتن.