تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



مەولەق
خیره، باز. ( مانند چشم مُرده که باز باشد.)
نانەلەم
نانی. (کسی کەفقط با نان اجیر شدەباشد.)
ناولەپ
هَبَک، توی دست، تو مُشت.
ناولەپان
میان دو شاخه. (بین دو شاخەی درخت مثلاً.)
نەعلەت
سَنه، شَنه، فَرنه، بُسور، پُسور، نفرین، نفرید... .
هالەووبوون
از سر در رفتن، آرام شدن.
هالەینە
آنجا است، در آنجا است.
هاولەچک
هم لَچَک، هم چارقَد.
هێلەساو
انداوه، مهرە.(سنگی کەکاغذ یا کاسەو کوزە گلی را مثلاً با آن صاف می کنند.)
هەلەرە
زدهن. («هەلووکان» سە«هەل» است.)
هەلەق مەلەق
الّاکُلَنگ.
هەلەلا
عَلالا، غَوغا، هنگامه.
هەلەکە
سَنگَک، تُرَمتا.
هەلەکەورە
غَراَورَنگ، مهتَر، بُزَرگتذ، بَزَرگترین، کَلانترین.
پالەقه
لَکَد، پالَکَد.
پالەژێردەرچوون
از پای درآمدن، لَغزیدن، شکوخیدن، لَخشیدن، شَخیدن.
پلەترازیان
سُست شدن، پشیمان شدن، پله از جا درآمدن.
پلەترازیان
اَنگُشت رها شدن، اَنگُشتَک در رفتن، تلنگ در رفتن. (غفلتاً گلوله از بین انگشت رها شدن.)
پلەزیقان
شادی، شادمانی، خوشی کردن، شادی کردن. (با انگشتک زدن.)