تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پلانن
آغشتن، آگشتن، آگُشتن، آلودن، جُتراندن، آغشته کردن، آلوده کردن، جُتره کردن.
پلاننەوه
←پلانن. (به هر دو معنی آن، که «وە»ی عودت بر آن افزوده شده.)
چلانن
درست کردن، راست آوردن، آماده کردن، ساز کردن.
چلانن
چلاندن، چلانیدن، شلاندن، شلانیدن، مالیدن، مشتن.
چیلانگەر
چیلانگر. (قفل¬ساز.)
کولاننەوە
تازه کردن (زخم مثلاً)
کولانە
کَلانه، تَبکَند، شَبکند، لانَه، آشیانه، کاشانه
کولانەی دەروێشی
کُلبه، کُلبَک، کَربَه، کَرچه، کُریچه، کُریجه، کَریج، کَریز، کَریزه، کاشانه
کەلانە
کَلانه، سَنبوسه (نان را با کَبَر یا پیاز انباشته و دولا می کنند و روی ساج می پزند، سپس میان روغن گذاشته می خورند)
گلانن
تلاندن، تلَودادن، گرداندن، گردانیدن، غلتاندن، غلتانیدن، جُنبانیدن، جُنباندن.
بەرزیلان
شیر یا خط. (نوعی است از قمار که با سکەی شیر و خط ¬دار بازی می¬کنند.)
تلان
تلَو بازی. (دو نفری از سرازیری پشت سر هم گردو رها کنند،تا اینکه گردوی یکی از ایشان به یکی ازگردو های رها شده بخورد که همه را می برد.)
تلانْن
گرداندن، گردانیدن، غلتاندن، غلتانیدن، غالاندن، غالانیدن، تلو دادن، چرخ دادن.
تلانْن
آگستن،آگشتن،آغشتن،آغشته شدن،آلودن، آلوده کردن،جُتراندن،جُتره کردن.
جێگە [ی] هەنگوور شێلان
سار، سپار، نسپار، جاست، جواز، جوازان، گواز، گوزان، چَرخ، چَرخَست، چَرخَشت، چَرَس، خَرخَشت.
خەت بوتلان
کَشه، تُرقین، نَه، کَشمیده.
دووپەلان
دیلان
دیوانە، خُل.
دەسەملان
زەلان
باد چَپ. (ضد«باد شمال» وقتی کەرو بەمشرق باستند از طرف چپ می وزد، یعنی از شمال بەجنوب.)
شیلان
شیلان، جیلان، عَنّاب
شێلان
چلاندن، شلاندن، مشت و مال، مالیدن
شەلان
لنگ لنگان
شەلان شەلان
لنگلن لنگان
موخەیلان
مُغَیلان.
موغەیلان
مُغَیلان. ( خار مغیلان)
مەلان
مُرغان، پَرَندگان.
وەیلان
وَیلان، سرگردان، آواره، آباره، سَرگَشته، دَربِدَر.
پشکیلان
کَچەبازی. (با هر دو دست بازی کنند.)