تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



فرمێسک ئاگر
آبیدر، ژابیر، خونابه، (سرشک آتش)
فرۆ
پَله، آغوز (یک اوقیه ژک را با دو رطل شیر طبخ کنند فرو شود)
فرۆتەنی
سَیغود، فروتنی، شکسته نفسی، چاپلوسی،
فرۆش
فروش، فروختن، (حاصل بالمصدر است)
فریا
فریاد، فغان، داد،
فریب
فریب، گول، کَرس، کَرسه، کَریسه، کَریش، کرش، کَرشه، کَنور، ریو، ریوه، پَلواس، تَرفند، تَکند، تَرکنده، تَروند، تَرونده، دَم، دَمدَمه، فَنودن، فَتودن
فریبدان
فَنودن، فَتودن، فَریب دادن، فَریفتن، فَریباندن، تَرفاندن، گول زدن، سویساندن، کَرساندن، خَتَلاندن، بازی دادن، کَرشاندن
فریبدەر
کَنوره، فریب دهنده، ترفاننده، کَرساننده، گول زدن، فریبنده
فریبیاگ
فریفته، فریب خورده، ترفیده، کرسیده، فنو، فنوده
فریت
فرت، بالواسه، تار
فریشتە
فرشته، فریشته، پریشته، پَرهیشته، فروهنده، سروش، سروشه، نَوجَبَه، امشاسپَند، امشاسفَند، امهوسپند، امهوسفند، (انواع فرشته ها در کلمه (موکل) مذکورند)
فریشتە
هور، اَورَند، ماراب، بَخت، تاخیره، اختر،
فریشتەی نیکاح
فریشک
فُرش، فُرشه، پنیرمایه
فریفتە
فریفته، فریب خورده، کرسیده ...واله، شیفته، شیدا، دلداده