تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



جفتە
جُفتک، جُستَن.
جفتەوەشانن
آلیزیدن، اسکیزیدن، جُفتَک انداختن.
حەفتا
حەفتاو
هفت آب، گِلاب.
حەفتجۆش
هفت¬جوش. (هفت فلز را به مقادیر معینه با هم ذئب کنند و در قالب بریزند.)
حەفته
شُفوده، غُفوده، هفته.
حەفتیەک
هف¬یک، هفت¬بوده.
حەفتەوانان
هفت اَورنگ.
حەفجۆش←حەفتجۆش
اژدها، اژدهار، ارغم، شیبا، مار.
حەفی هەفتسەر
اژدهای هفت¬سر.
خفتەوبێدار
کُلینه، دوخوابه، خفته و بیدار، ژردوبیدار. (مخمل مثلاً.)
خفتەوڕاسه
خفته و راسته. (اصطلاح بنایی است.)
خوارەو کەفتن
خوەش ڕەفتار
خوش¬رفتار، وَش¬رفتار، گَش¬رفتار، کَش¬رفتار.
خوەش ڕەفتاری
خوش¬رفتاری... .
خەفتان
خُفتان. (گندمی که پاییز می¬کارند، بهار سبز می¬شود.)
خەفتان
ناخدا، ناوخدا، ناوبان، کشتیبان.
خەفتان
خَفتان، خَفدان، بَرگُستوان، قژآنگ، کَژآگَند، کَژآغَند، کج¬اگند، کج¬آغند، کژین، کجینف کژیم، کجیم. (جامەی جنگ که در زیر زره می¬پوشند.)
خەفتن
خُفتن، خوابیدن، غنودن، سات.