بَختَگ، خُفتَگ، خُفتو، خَفجا، خَفخا، خَفرَنج، بَرخَفج، فَرَنجَک، فَدرَنجَک، فرونجَک، دَرفنجک، بَرفَنجَک، فَرانجَک، فَرهانج، کَرَنجو، ستنبه، اِستَنبه، کوشاب، نیدلان، سَکاچه، دیوخواب

شَبدَر، کُرکمان، دیواسپست، اندقوقی، اندقوقو

شب تار

پنگ، پگاه، سَحَر، شَبَک، سپیده دم

شَوه، شونده، انگیزه، کیو، کیود، لاد، برون، چیزه بوذ

شَب، شَبانه، شبانگاه، ضشب هنگام، شَو، شام

پَنگ، پگاه، سَحر

شبکه، سوراخ سوراخ (به طور اطلاق)

شبکه (شبکه پنجره یا ارسی)

آن ش، یارو شب (که علامت عهد است)

ریسته، بلند، دراز

تَس، سَله، سیلی، کشیده، تپانچه، توانچه

شَپ شَپ، شَپاشاپ، (با چیزی در هوا بازی کردن به وسیله دست از قبیل سیب یا توپ لاستیکی)

ریسته، بلند، دراز، آویخته

ریسته، آویخته، دراز، بلند

تس، سله، سیلی، کشیده، تپانچه، توانچه

کوهه، خیزاب، تپانچه (تپامچه زدن آب)

کوهه زدن، خیزاب کردن، آشوب کردن، (کوهه زدن دریا مثلاً)

شپلیدن، شپولیدن، پرویشیدن، پلمیدن، آج واج شدن

شَپ شَپ، شَپ شاپ، شپاشاپ، (صدای خوردن لباس به زمین یا صدای خوردن پیکان متعاقباً به یک جا)