تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



جۆشیان
جوشیدن، آشوب کردن، توفان کردن، شورش. (دریا مثلاً)
جێگەنشین
پیره، پوران، جانشین، جادار. تَخت نشین.
جێگەنشین
بابیزان، بابیزَن، شالَنگ، پایَندان.
جەوی خوشیڵک
مَحموده.
حاشیه
چم، پانوشت.
حاشیەوحەوڵ
کنارها، گوشه و کنار.
خانەنشین
خاکشیر
خاکشیر، خاکشی، خاکژی، خاکشو، شَفتَرَک، سوارون.
خاکشیر
خاکشیر، کرم آب، کرمابه.
خاکنشین
گدا، ناچیز، خاک¬نشین.
خراشیان
خَراشیدن، غَراشیدن، غَرواشیدن، بَراشیدن، بَشخودن، گُراشیدن، ریش¬شدن، کُدوەشدن، کُدوهیدن.
خراشین
خَراشیدن، خراشاندن، غراشاندن، غروشاندن، غراشیدنف غرواشیدن، بشخاییدن، ریش کردن، کُده، کدوه، بَراشاندن.
خشیان
لَغزیدن، لغزش، لخشیدن، لَخشَک، لخشه، شَخشیدن، شَخشه، شخیدن، خَزیدن، غَژیدن، ریژَک، رَمژَک، اِشکوخ، شکوخ، سُریدن، چَپچ/شله.
خواجەنشین
پاخره، رَف، دا، دارافرین.
خوشیانەوه
خوشیک
مَهک. (علفی است از جنس سفتیچک، شیردار، شبیه به دُم روباه، مسهل شختی است، شیر را هم پنیر می¬سازد.)
خوەرشیدی
خورشیدی، نوافگَن.