تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



گۆشتەنووری
تَغارچه، تَغار، درنگون.
گۆشتەوزوون
گوشت تازه. (کەزخم هنگام بهبودی پیدا می کند.)
گۆشتەگیرە
جوششی است در بدن بچەپیدا می شود، نشانەی چاغ شدن است.
گەشتی
گَشتی، پاسبان، کشیکچی.
گەیشتن
ئاسایشت
آسایش، آسودگی، آسودن، آرامش، رامش، رامشت، رامشک، آرمیدن، آژ، آسانی، تن آسانی.
ئاڕایشت
آرایش، زیب، زیور، پیرایە، ژنند، سرک، پرمون، پایون، فرخار، آزین، آذین، آیین.
ئاڕایشت کردن
آرایش کردن، زیور کردن، پیرایەبستن، بزک کردن، زیباکردن، قشنگ کردن، آراستن، آرستن.
ئاڕایشت کردن
آرایش کردن، بزک کردن، خود را آراستن.
ئاڵایشت
آلایش، آلودگی.
ئاڵشت
گهولی، ذگش، گوهریدن، دادوستد. (بە معنی "ئاڵشک" هم مستعمل است.)
ئەسپاوچێشت
باران دوشت (باران دشت )
بازگەشت
بازگشت، برگشت، برگشتن.
بنیشت
سَکّز، سَقّز، ژار، ژاژه، کُندُرَک، قُندُرون.
بڕشت
بُرش، بُریدن، پارەکردن. (بُریدن لباس مثلاً.)
بڕشت
بُرش، زور، نیرو، توانایی.
بڕشت
بُرش، تیکه، پاره، لَخت.
بڕشت
شَسن، بُرش، رویایی، بالندَگی، فزایش، اَفزودن، زوربُرش.
بۆی گۆشت
بوی گوشت. (کەمتعفن شدەباشد.) زهمَت.
بەدسرشت
بَدمَنش، بَدسرشت، بَدگُوهر، اَنیر، سَتروک، جَلواد، بَدخو، دژخیم.
بەدگۆشت
بَدگوشت. (کسی کەگوشت بدنش نازیبا باشد یا زخم بدنش دیر بهبود حاصل کند یا دیر چاغ شود.)
بەراوپشت
بەرداشت
برداشت، پیش¬درآمد، دیباچه، روگاه.