تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



لاروالاروا
لَنگان. (کج کج راەرفتن بچەیا ناخوش)
لاروایی
سَنگَمبَر. (حیوانی را مثلاً. چند نفر می خرند، بعد تقسیم می کنند)
لووت پروانن
اَفسردن، اَفسرده کردن، دَماغ افسردن.
مروار
مروار، جَودان. ( قسمتی از درخت بید است که دسته بیل و خاک انداز از آن کنند.)
مرواری
مُروارید، دُرّ، گَوهَر، کَسپَرَج.
نەچیروان
نخچیربان، شکارچی، دامی.
هەڵپروانن
مالاندن، خورد کردن. (نان را با دست خُرد کردن مثلاً)
پرواتن
خورد کردن. (نان مثلاً.)
پروانَن
پلاندن، پُرزاندن، مالاندن، پساییدن، پساویدن، مالیدن، پلاندن. (گِل از لباس با انگشتان دست مثلاً.)
پەروار
پَرواز، پرواری، پرورده. (حیوان بسته شده که فربه شود.)
پەرواز
پَرواز، پَرباز، پَرش، پریدن، پَرواز کردن.
پەروازه
پَروازه (بچەی پرنده که تازه پرواز کند.)
پەروازه بوون
پەروانه
پَروانه.
ڕوحولئەرواح
جان جانان.
کاروان ئاشی
اَشکَنَه (آشی معروف است)
کاروانسەرا
تیم، تیمچه، سَر، کاروان سَرا
کاروانسەرادار
سرایدار، تیمدار
کاروانکوژ
شَباهنگ، کاروانک، شَباهَنگ، کاروان کُش، سارِبان کُش (ستاره ای روشن شبیه به گلاویژ یعنی شعرای یمانی که نصف شب طلوع می کند در سمت شمال شرقی)