تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



هاورد
آوَرد. (فعل ماضی است.)
هاورد
آوَرد. (سال آورد)
هاونەبەرد
هَم نَبَرد، هشم زور، هَماورد، هماویز.
هەرد
کوه، سَنگلاخ.
وارد
رسیده، مهمان، میهمان.
ورد کردن
خورد کردن، ریزریز کردن، شکستن.
وەرد
خسته، آبسته، خیشاوه.
پرد
پُل، پُول، پُرو، دَهله، خَدَک.
پرد سەڵات
جَنیور، جَینور، جینەور، خَنپور، خَنیور، خَینور، خنپو، چنودپُل.
پشت¬کورد
پشت¬گرد. (چوب پشت تَون را می¬گویند.)
پیرەمەرد
پیرمرد، پیرزال، زال. (←پیر)
پەرد
پرد، فرد. (کاغذ مثلاً.)
پەرد
تَک، تاک، لِنگه، تا، یک.
پەڵخۆرد
ذلیده، نَرم شده، نیم کوفته، نیم خورد.
چەپگەرد
چَرخ، چَژ¬گرد، آسمان، روزگار، گردون.
ڕوینە خۆرد
خورد رفتن، کوتاە شنک.
کارد
کارد، گَزلَک، کَزلَک
کورد
کُرد (گروهی هستند از نژاد آری)