تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



داگرتن
پایین آوردن، فرود آوردن.
داگرتن
کوبیدن، سفت کردن.(بام مثلاً.)
داگرتن
دوختن.(کنارەی لباس مثلاً.)
داگرتن
داگرتن
فرا گرفتن.
داگرسانن
افروختن، رَوشن کردن.
داگرسیان
افروختن، روشن شدن، افروختە شدن.
داگرسیان
افروختە شدن، برافروختە شدن، قرمزشدن.