تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خێ
سرگرمی.
خاوو¬خێز
زن و بچه.
خێت
سَمیره، کَشه، کَشَک.
خێز
خیز، پاشدن (جست و خیز)
خێزان
زن و بچه، خانواده، نان¬خور، خدمت¬کار.
خێزانداز
نان¬خوردار، کساندار.
خێزاو
آب¬خیز، خیز.
خێزیان
پاشدن، بلند شدن.
خێزیان
دمیدن، سبز شدن، بلند شدن، آب¬خیز.
خێش
کَشَه. (شاخەی درخت که دارای چند شاخه باشد، چیزهای سنگین را با آن پایین می¬کشند.)
خێو
نگه داری، پرستاری.
خێو کردن
نگاەداری کردن، پرستاری کردن.
خێوەت
چادَر، تاژ، خرگاه، پرده، سراپرده، شامیانه.
خێوەت
نگاەداری، پرستاری.
خێڵ
ایل، گروه، تیره.
خێڵەوخوار
خێڵەوژوور
ئاخێز
خیز، پاشدن، بلندشدن، برخواست، برخواستن.
ئەفتان وخێزان
افتان و خیزان.
بەخێو
پَرستاری، نگاهداری.
بەخێڵ
رَژد، رَزد، رَشکن، ژَکور، زُفت، سیاەکاسه.
ترخێنه
ترخینه، ترخانه، ترخوانه، آش شلغم. (آشی است از شلغم نخشکیده می سازند.)
ترخێنه
ترخینه، ترخانه، ترخوانه، آش شلغم. (آشی است از شلغم نخشکیده می سازند.)
درەنگخێز
دیرخیز، درنگ خیز، سپوزکار.
دێرخێز
دیرخیز، درنگ خیز، سنگین خیز. سُست، سُست کار، سپوزگار.
لاخێز
لاخیز، سَیلاب.