تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



حەق
هوده، هُده، هستو، درست، راست.
حەق
بَخش، زون، بون، پَدمه، بَدوره، بَدوزه، ساؤو، پژگاله، بهره، رسد.
حەق
باره. (دربارەی من)
حەق حەقگەره
چوک، چرک، شَباویز، حَق¬گو، مرغ حق¬گوی. (نوعی است از جُغد که شب¬ها حق¬حق می¬کند.)
نوور حەق
خُره، خوره، کیاخوره.
واسڵ بە حەق
نَرسی، مرد خدا، خداشناس، بەخدا رسیده.
ئیعتدال حەقیقی1
لهراسب.
بێ حەقیقەت
بیوَند، دوبل، دوربَل، ناراست، نادرست، بی¬پیمان.
حەققوززەحمه
مُزد. (دست¬مزد، پای مزد)
حەققولقەده م
پارَنج، پای¬رنج، پامُزد، پای¬مُزد.
حەقکوزار
غُباد، قُباد، دادرَس.
حەقیقی
هَرنیدی، آمیغی، هابیغی، راستین، راستینه.
حەقیقەت
هَرنید، هر آیند، آمیغ، هابیغ، هَستو، اوچیزی، راستی، درستی، بُن¬بود، چگونگی.
حەقەتی
راستی، درستی.
دەرحەق
دربارە.