تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



حیز
جه، غَر، کونی، کون¬ده، کُس¬ده، جنده.
حیز
حیز، هیز، بَغا، غَراچه، سَبوره، بی¬رَگ، نامَرد. (بی¬غیرت)
حیز¬بگیرکێ
خیز¬بگیر، خیز¬گیر، خیرەگیره، گزیده. (بازی بچەها است شبیه به «بقچەگردان» که به جای بقچه دیگری می¬خواهد افراد حلقه را با دست بزند.)
حیزبگیر
دست¬گیر، دست¬بگیر. (بی¬خبر کسی را بگیرند.)
ژنحیز
زن جَلَب، غَرتَبان، قَلتَبان. (زن قَحبه)