تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



حیرس
خشم، کینه، کین، غَرش، غَرداش، غَرس، غَرم، غَزم، غَژم، ربغ، ریس، آرد، ستیز، سَرول.
حیرس
آز، کاو، نیوسوم، رَژدی، آژ.
حیرسن
دَژه، اَرغُده، بشکول، خشمناک، خشمگین، دژآهنگ، دژآلود، تُند، تَندخو.
حیرسن
آزو، آزور، آزمَند، آژوُر، کاوي، کاومَند، تَخجُم، وَرَنج، بُلکامَه.
حیز
جه، غَر، کونی، کون¬ده، کُس¬ده، جنده.
حیز
حیز، هیز، بَغا، غَراچه، سَبوره، بی¬رَگ، نامَرد. (بی¬غیرت)
حیز¬بگیرکێ
خیز¬بگیر، خیز¬گیر، خیرەگیره، گزیده. (بازی بچەها است شبیه به «بقچەگردان» که به جای بقچه دیگری می¬خواهد افراد حلقه را با دست بزند.)
حیزبگیر
دست¬گیر، دست¬بگیر. (بی¬خبر کسی را بگیرند.)
حیس
هُش، هوش، دَریابی.
حیس¬کردن
دریافتن، دانستن، دریافت کردن.
حیسس
پولاب، سَتَرسا، تَوان.
حیسس موشتەرەک
گیوَر.
حیسسی
پولایی، سَتَرسایی.
حیفز
پاس، دارش، گیرَو، نگاەداری، نگاەداشتن، بادگانی، بایگانی.
حیفز
یاد، بَر، زبَر، زبیر، زبَرم، ازبَر، ازبَرم، دَهون، گیرو.
حیفز چاوچڵه
چشم¬آرو، چشم¬زد، چشم¬زخم، چشم¬وَهم، چشم¬وَهام، چشم پنام.
حیفزوسسیححه
بهداری، بەجویی، شَهند خواهی.
حیق
بخته. (شتر یا گوسفند نر سە ساله.)
حیقد
سَرول، خَدوک، کین، کینه، رَشک، شَنگاش، تیورَک.
حیلم
غَریز، جاغَر، دلداری، دیر خشمی، بَردباری.